گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 49
شماره 59 - آذر 1384








حرفهاي معلمی ساده
آنچه از پی میآید مخاطبی مشخص ندارد، حتی نگارنده، مخاطبی را در تقدیر نیاورده و به عبارت اهل ادب هیچ قرینه لفظی و
معنوي هم براي شناسایی مخاطب ندارد از همینرو، موجب نقد و تضعیف هیچ کس هم نمیشود. سخنی است کوتاه و مجمل که
شاید توجه فردي از خیل خوانندگان را جلب کند و مورد استفاده پیدا کند. به قول معروف: تو نیکی میکن و در دجله انداز که
ایزد در بیابانت دهد باز از گذشتههاي دور، همۀ اهل خرد و فرزانگی، مردم را توصیه به مشورت فی کل الامور کردهاند. علت هم
روشن است. هیچ کس عقل کامل ندارد و هیچ کس مصون از اشتباه نیست الاّ آنکه معصوم باشد. از همینجا مشاوران مثل چراغ
را دارند. شاید « حکمت، علم و تجربه » ، روشن و چشم باز راه را از چاه باز مینمایند. خرد و وجدان بیدارياند که در خود و با خود
به دلیل این شروط سه گانه بوده که مشاوران کارآزموده، صبور و مجرب به دور از هیجانها و خلجانهاي دورة جوانی، پیراسته از
بیدانشی و مسلح به حکمت، مردان صاحب مقام و منصب را به طریق صلاح رهنمون میشدند، به ویژه در اموري که پاي صلاح و
فساد، دنیا و عاقبت و جان و مال ابناي آدمی به میان میآمد و هر لحظه سهو و اشتباه میتوانست موجب بروز تباهی در ارکان
استراتژیست ها را هم ایفا » اخلاقی و یا مالی رعایاي تحت امر شود. در ازمنۀ کهن و در همین عصر هم مشاوران عالی مقام نقش
میکردند. در واقع، این مهم حکایت از این دارد که هیچ حرکت کلی و جمعی تحت امر یک مدیر و فرمانده بدون اتخاذ
اتفاق نمیافتاده است. استراتژي، ضمن هماهنگ کردن و همراه ساختن همۀ قوا و همۀ عِدّه و عُدّه، مانع از حرکت « استراتژي »
سینوسی مدیران، تصمیمگیريهاي شتابزده، صدور فرمانهاي متکی بر احساس و غریزه، طرد و رد مردان مجرب و همراه و
بازگشت به مدار صفر درجه شده و امکان سیر اکمالی سازمانهاي اجتماعی را فراهم میآورد. گرچه تغییر روشها و تاکتیکها
حسب مقدورات و شرایط امري است بدیهی و مطلوب، اما فرض کنید سازمانی، هر چهارماه یک مرتبه تغییر استراتژي دهد؛ و یا
و درك موقعیت آن در عصر حاضر « استراتژي » جابهجایی هر مدیر موجب تغییر استراتژي شود نتیجه معلوم است. ضرورت اتخاذ
حکمت و علم و » بسیاري از دول را ناگزیر به تأسیس مراکز مهم مطالعات استراتژیک ساخته است. به همان سان که مشاوران حامل
تجربه اند، این مراکز نیز محل تجمع نخبگان مجرب و دانا و اهل حکمتاند. درك این مهم چنان است که جملۀ اقربا، دبیرخانهها،
رؤساي دفاتر و نمایندگیها، با درك صحیح استراتژي مدیران، بیهیچ تردید، بیهیچ اختیاري براي اجتهاد و اخذ تصمیم غایی،
سعی در کشف اطلاعات و منابع مرتبط با استراتژي و انتقال صمیمانه آن به مدیران میکنند. تا مبادا، پیرامون آنان از مردان
فرهیخته، آراي صائب و رهنمودهاي مدبرانه خالی بماند، فرصتها از دست برود و یأس زمینههاي انفعال و وادادگی را سبب شود.
نباید از خاطر برد که جابهجایی و تغییر میزها و عرض طول آنها به هیچ روي موجب تعویل و تغییر یکبارة میزان آگاهی و علم و
تجربه و تدبیرگري نمیشود و این تحول، باعث استغنا از دیدار اخیار و شنیدن آراي آنها نیز نمیشود. این مهم را بیش از همه
صفحه 7 از 62
صاحبان دفتر و دیوان میبایست درك کنند تا مبادا ناخواسته صاحب نعمت خود را از آنچه بدانها نیاز مبرم دارد محروم سازند و
ناخواسته موجب بروز خلل در بناي امارت و مدیریت شوند. آنکه پنجاه دوست یکدست و یک شکل و یک رأي دارد، بیش از
یک دوست ندارد. تفاوت استعدادها، سلیقهها و آرا، به خودي خود موجب تفرق و تشتت نمیشوند، صافی ذهن و روانی زبان و
فرهیختگی رأي و تسلط صاحب تصمیم و امضا بر دقایق است که امکان پالایش آرا و انتخاب پختهترین آنها را فراهم میکند. در
حالی که این گنجینه ظرفیت و پتانسیل گستردهاي را هماره چون یک گنجینه در اختیار حساب امضا قرار میدهد، همراهی گروهها
و طبقات را سبب میشود، وحدت رویه را ایجاد میکند و بستر رشد نطفههاي اعتزال و تفرق را از بین میبرد. متأسفانه، ما در عصر
بسر میبریم. اقتضاي عصر دوري و غیبت حجت حیّ خداوند در بین مردم همین است. شاید از همین روست که « سوء تفاهم »
دانسته یا نادانسته تبارگرایی خطمشی عمومی ما در تنظیم مناسبات میشود. اشباح و سایهها که گاه تعریفی دقیق از آنان نداریم ما
میپنداریم پناه میبریم و تبار و قبیله را مأمن میشناسیم. « واقعی و حقیقی » را آزار میدهد و براي مصون ماندن از آنان به آنچه که
آن را در « طرح کلی » در حالی که تنها طریق مصونبخشی صادقانه این نیست. درجۀ اهمیت مقصد و والایی و رفعت مأوایی که
اهمیت » مدد میدهد. ضمن آنکه همین « نحوة رفتن » ذهن داریم ما را در گسترة انتخاب اشخاص، ادوات، مسیرها و تنظیم و تعریف
هم باشد، بیشترین انگیزه را براي خصم ایجاد میکند تا از طریق همۀ « طرحی استراتژیک » در صورتی که ناظر و متکی به « مقصد
میشناسیم، عوامل خود را نفوذ دهد، برآنها مسلط شود، از طریق آنها کسب اطلاعات کند و حتی برمیزان دقت و « امن » آنچه ما
پیچیدگیاش در عملکرد بیفزاید. از کجا که در میان افرادي که ما آنان را میشناسیم جملۀ فاکتورهاي لازم براي تصدي امور
را به عنوان شیوه حرکت و پیش روي انتخاب کرده باشیم که در این صورت باید « روش سعی و خطا » وجود داشته باشد؟ مگر آنکه
فرهیختهاي در کشاکش میدانی سخت و « استراتژیست » منتظر پرداخت هزینههاي سنگین این روش هم باشیم. این شیوه را هیچ
سنگین توصیه نمیکند. امّا، باید پرسید شیوة دیگري هم وجود دارد؟ جواب این پرسش را در واقع باید مردانی بدهند که بر مسند و
تکیه زدهاند. که بیگمان بندة نگارندة که پیشهاي جز معلمی و نق و نوقهاي مخصوص آن ندارم در « استراتژیست » منصب یک
میان آنان نیستم. حرفهاي معلمی ساده را هم کسی به دل نمیگیرد. خداوند، همۀ مردان مرد را که در طریق اصلاح و صلاح گام
میزنند به احسن وجه یاري دهاد و از آفات در امان دارد. انشاءالله سردبیر
یهود در دوران معاصر-قسمت پایانی
محقق، مدرس و پژوهشگر درد آشنایی است که پس از تحصیلات و مطالعات ،« مهدي طائب » اشاره: حجتالاسلام والمسلمین
گسترده در حوزههاي مختلف علوم حوزوي، جمع کثیري از طلاب و دانشجویان این دیار را از مشرب علم و آگاهی خود سیراب
میسازد. مطالعات ژرف ایشان دربارة تاریخ و پیشینۀ یهود و بنیاسراییل موجب بود تا گفتوگویی صمیمانه در این باب گشوده
با ایشان گفتوگو کردیم. قسمت پایانی این « یهود در برابر اسلام » و نیز « یهود در طول تاریخ » شود. در دو قسمت پیشین دربارة
تقدیم شما میکنیم. نقش یهود را در دوران رنسانس چه میدانید؟ یهود یک « یهود در دوران معاصر » گفتوگو را با موضوع
است. در نتیجه، حضور یهود در صحنههاي سیاسی بینالملل و « پنهانکاري » صفت آموزشی و تجربی بسیار مهم دارند و آن صفت
در منطقه « اسراییل » اثرگذاريهایشان همیشه پنهان میماند. شکل علنی حضور یهود تنها از زمان اقدام آنها براي ایجاد کشور
فلسطین قابل مشاهده است و روابط آشکار آنها در سطح بینالمللی، تنها پس از این اقدام قابل مشاهده است. به دلیل این صفت،
دستیابی به تأثیر این سازمان در سیاست بینالملل نیاز به دقت فراوان و مطالعۀ دقیق بر روي آثار دارد. حضرت علی(ع) میفرماید:
إنّ الفتن إذا أقبلت شبهّت و إذا أدبرت نبهّت. 1 [هنگامی که فتنهها رومیآورند حق و باطل درهم آمیخته و چون از میان روند
حقیقت آشکار شود.] فتنه وقتی عبور میکند شناخته میشود. فتنه اصولًا یک فعالیت پنهانی است و فعالیت پنهانی تا زمانی که تأثیر
صفحه 8 از 62
یعنی انجام فتنه، اثرگذاري آن و « اِدبار فتنه » . نگذارده است پنهانی باقی میماند و هنگامی که اثر خود را گذاشت علنی میشود
رفتن. بنابراین دربارة اثرگذاري یهود در تاریخ معاصر اگر تاریخ معاصر را تاریخ چهارصد سال اخیر بدانیم باید گفت: چند
گزینه وجود دارد که براي بررسی نقش یهود در تاریخ معاصر آنرا باید مورد توجه قرار دهیم. نخست جمعیت و تعداد آنها؛ دوم
میزان اخباري که از این مجموعه در رخدادها وجود دارد؛ سوم تأثیر این رخدادها بر تحولات سیاسی دنیا؛ چهارم توجه به میزان
داراییهاي این مجموعه و پنجم حضورشان در تجارت بینالملل. اگر این گزینهها را در کنار یکدیگر قرار دهیم، میتوانیم نقش
5 میلیون نفر در کل دنیا است، با توجه به اینکه جمعیت / پنهانی یهود را تا حدي علنی کنیم. آمار فعلی جمعیت یهود حدود 16
جهان در چهارصد سال پیش بسیار کمتر از جمعیت فعلی بوده است، جمعیت یهود نیز چندان چشمگیر نبوده است. 2 یک جمعیت
قلیل باید به همین نسبت اخبار (جهانی) را به خود اختصاص دهد ولی وقتی وارد صحنه اخبار میشویم با کمال تعجب مشاهده
میکنیم بیش از این مقدار اخبار به آنها اختصاص دارد. اخبار کتک خوردن و شکنجه شدن آنها، سوزانیده شدن و تبعید آنها،
برخوردهاي ناروا با این قوم و... در حالی که طبق ادعاي خودشان که میگویند ما مجموعهاي آرام و بی دردسر و به دور از
هیاهوهاي اجتماعی هستیم و کاري به کار دیگران نداریم، چه دلیلی دارد که این مقدار اخبار درگیريها با نام آنها آمیخته شده
است. هرگاه نام درگیري به میان میآید یک طرف و یا هر دو طرف در صدد گرفتن منافع طرف متقابل است. یا هر دو بر باطل
هستند و یا یک طرف باطل و طرف دیگر برحق است، دو طرف نمیتوانند برحق باشند. ما ابتداءاً نمیگوییم آنها بر باطلند، ولی به
هر حال منفعتی وجود دارد که یا در دست اینهاست و دیگران در صدد گرفتن آن هستند و یا در دست دیگران است و آنها
میخواهند آن را تصاحب کنند. حال این قوم گوشهگیر و آرام چه چیزي دارد که دیگران بخواهند از آنها بگیرند. آنها در پی
توسعه دین خود به سایر ملل هم نیستند. دین آنها نژادي است و درون همین مجموعه در حال چرخش است. بنابراین بحث دیگران
با اینها بحث دین نیست. میماند بحث دنیایی. یک جمعیت 16 میلیونی در کل جهان چهار میلیاردي چه منافعی دارد که اینقدر بر
سرش دعوا و جنگ میشود. پس توجه به مقدار دعواها مخصوصاً به مقدار تبعیدهایی که در کشورهاي اروپایی داشتهاند؛ در
لهستان، مجارستان، اسپانیا، منطقه بینالنهرین یعنی بابل و عراق، جاي دقت فراوانی دارد که چه اتفاقی باعث میشود آنها را از
منطقه قبلیشان برانند. آنها به جاي دیگر میرفتند و یکباره همه اخبار آن منطقه تحت الشعاع آنها قرار میگرفت. بنابراین رابطۀ
جمعیت و اخبار نشان میدهد آنها اقدامات پنهانی وسیعی داشتهاند که آن حکومت اطلاع پیدا میکرده؛ یا با آنها درگیر میشده
است و یا حکومت در اختیارشان بوده است و درگیريها صوري بوده است. مسئله سوم دارایی و ثروت یهود است. طی این
چهارصد سال یهود بر امکانات مالی دنیا سلطه داشتهاند. ما نسبت به دارایی یهود بخل نداریم ولی انگیزة یهود از جمعآوري این
دارایی چه بوده است. در حالی که ادعا میکنند ما یک مجموعۀ آخرتگرا هستیم. یک مجموعۀ آخرتگرا طبیعتاً نسبت به دنیا
بیمیل است. اگر یهود ادعاي حکومت و سلطه نداشتند پس نیاز به این مقدار ثروت نیز نداشتند. جمعآوري این مقدار ثروت و
امکانات طبیعتاً با آرام و کنارهگیر بودن یهود سازگاري ندارد. در نتیجه بحث سکوت و آرامش یهود تنها ریا و تظاهر است. من
توصیه میکنم کتاب زرسالاران یهودي و پارسی (اثر آثاي دکتر شهبازي) را مطالعه کنید. در این کتاب بحث پولگرایی یهود طی
چهارصد سال اخیر مورد بررسی قرار گرفته است. در واقع توجه به ثروت و قدرت بیش از اندازه یهود، از اقداماتشان خبر میدهد.
اگر بخواهیم اقدامات اثرگذار یهود بر سیاستهاي چهارصد ساله اخیر را درك کنیم باید شخصیت اثرگذاران بر سیاست چهارصد
ساله را بشناسیم. باید بررسی کنیم چند درصد از این افراد از سازمان یهود بودهاند. شخصیتهایی که در کشف قارهها مؤثر بودهاند
و شخصیتهایی که در ایجاد مکتبهاي سیاسی پایه و اصولی تأثیرگذار بودهاند که منجر به تشکیل « کریستف کلمب » مانند
باید بررسی شود. تا « کالوین » و « لوتر » حتی شخصیت افرادي مانند « کانت » و « فویور باخ » ،« هگل » حاکمیتهاي جدید شد، مانند
مشخص شود، این مجموعه در خط دهی سیاست جهانی تا چه حد تأثیرگذار هستند. و آخرین بحث که مطالعه در آن بسیار
صفحه 9 از 62
است که یکی از حساسترین اقدامات این سازمان است. از مجموعه « روتاري » و « فراماسونري » ضروري میباشد بحث جمعیت
و دیگري « سلطۀ پنهان » مطالعات دربارة این سازمان به دست میآید که یهود براي جهانی شدن دو خط را دنبال کردهاند؛ یکی خط
که خط سلطه آشکار، بعد از خط سلطه پنهان و پس از آن است. سلطه پنهان به این معنا که مجموعه « سلطه آشکار » خط
حکومتهاي دنیا که در جغرافیایی سیاسی جزء جزء شکل میگیرد. در این جغرافیاي سیاسی حاکم علنی، منطقهاي و مربوط به
همان کشور است اما به شکل پنهان متأثر از سازمان یهود است. ایران (زمان شاه)، عراق، عربستان، ترکیه، بلغارستان، انگلستان و
فرانسه همگی کشورهاي جداگانه و مستقلی هستند اما به شکل پنهان به دست اینها اداره میشود، تا در راستاي منافعشان حرکت
کند. آخرین مدل این سلطه پنهان که تا حدي پس از آن افشا نشد، جمعیت فراماسونري است. جمعیت فراماسونري جمعیتی است
که از یک ایده و مکتب و تفکر سیاسی شکل میگیرد و در این جمعیت به دین اهمیتی داده نمیشود. کسی که در این جمعیت
باشد. شاه « لژ مرکزي » است، لازم نیست دین مشخص داشته باشد، بلکه وقتی وارد این جمعیت میشود از لحاظ سیاسی باید تابع
ایران نیز ایرانی و مسلمان است ولی جزو مکتب فراماسونري است. یعنی از نظر اجرایی تابع اینهاست. این جمعیت، جمعیت روتاري
به معنی چرخ دنده را تشکیل میدهد. یعنی هر یک از این حاکمها یک چرخ دنده است که به یکدیگر متصلند و به وسیله موتور
مرکزي فراماسونري به چرخش در میآیند. آري دنیا تحت سلطه یهود میچرخد اما به شکل پنهان و نه آشکارا. شناسایی سازمان
یهود در پیدایش جمعیت فراماسونري و اداره آن، دخالت این مجموعه را در سیاستهاي چهارصد سال اخیر به خوبی نمایان
میکند. و بالاخره در جنگ جهانی دوم براي دریافت اثرگذاري این مجموعه بر سیاست بینالمللی باید در پیدایش جنگ جهانی
و این موضوع بسیار مهم که نتیجه نهایی جنگ جهانی دوم چه بود و چه « هیتلر » دوم دقت کنیم. مطالعه مجدد بر روي شخصیت
کسی از این جنگ سود برد. اگر بخواهیم براي این جنگ یک نتیجه ملموس ارائه دهیم میتوانیم به پیدایش کشور اسراییل اشاره
کنیم و مشاهده میکنیم، هیتلر بهترین خدمت را به جمعیت یهود کرد، ولی در این میان ناسزاهاي زیادي را به جان خرید که براي
یک مأمور درون سازمانی عادي به شمار میآید. در حقیقت با ایجاد کورههاي آدم سوزي در اخبار و اطلاعات، و نه بر روي زمین،
چون بر روي زمین کوره آدم سوزي وجود ندارد و اگر وجود هم داشته است، یهودي در آن سوخته نشده است. در سازمان یهود
اکثریت یک مجموعهاند، تنها یک اقلیت مؤمن هستند که به این قضیه تن ندادند. ما ادلۀ فراوانی بر دروغ بودن کورههاي آدم
سوزي وجود دارد. اولاً کورههاي آدم سوزي شاهدي ندارند هر چه هست از عکسها و فیلمهایی است که نشان داده میشود.
آنچه هم از عکسها دیده میشود دروغ است. چون آنطور که میگویند، آنقدر در این کورهها آتش ریخته میشود که چیزي جز
خاکستر باقی نمیماند. در حالی که در عکسها این کورهها مملو از استخوان و جمجمه انسان است که به شکل بچهگانهاي روي
هم چیده شده است. در اینچنین کورههایی که آدم میسوزانند دیگر نظمی وجود نخواهد داشت، در حالی که در تصاویر
جمجمهها روي هم چیده شده است. با یک نگاه به این تصاویر میتوان فهمید که این قضیه یک بازي اطلاعاتی و خبري است.
اصولاً در کشوري به بزرگی آلمان اقدام به سوزاندان یهوديها نیازي را از هیتلر برطرف نمیساخته است. هیتلر بحث نژاد را براي
حکومت مطرح میکند. میگوید ما نژاد برتر هستیم و دیگران باید به ما خدمت کنند، او میتوانسته یهود را مانند دیگران نگاه دارد
تا به آنها خدمت کنند. به طور کلی هیتلر یکی از هنرمندترین فردها در پوشش دادن به اهداف در کل جنگ جهانی دوم است.
بنابراین میتوان گفت که یهود در برابر اسلام نقش افسادي وسیعی را بر عهده داشتند در جهان معاصر نیز همان نقش را ادامه
دادهاند که نقش افساد و تبهکاري است. مردم دنیا همیشه جهود و یهوديها را آتشبیار معرکهها میدانستهاند، در حالی که مردم
کوچه و بازار تا وقتی که دردي را با تمام وجود حسی نکنند نسبت به آن مسئله اعلان درد نمیکنند. پس چرا این مجموعۀ آرام و
بی سر و صداي بین المللی داد ملتها را درآورده است. مشخص میشود فساد و تبهکاري اینها براي مردم روشن گردیده است.
چون مردم فتنهها را بعد از گذشتن میفهمیدهاند و امروز به دلیل وجود دولت اسراییل، همه میتوانند این قضیه را درك کنند.
صفحه 10 از 62
شبکههاي ضد انقلاب ایرانی که در لسآنجلس و واشنگتن و کالیفرنیا پخش میشود، هیچکدام اعلام نمیکنند وابسته به سازمان
صهیونیسم هستند. بلکه اعلام میکنند مستقل هستند در حالی که از آثارشان میتوان فهمید همگی از جانب اسراییل حمایت
میشوند. گاهی بعضی اتفاقات ماهیت آنها را افشا میکند. اخیراً فیلم یک دختر فلسطینی که یهود میخواسته چشم او را از بدنش
جدا کند تابه فرد دیگر پیوند بزنند در آمریکا پخش شد. این فیلم علیه جریان صهیونیستها بود. صهیونیستها جمعیتی حدود چهار
یعنی « دریاي فیلم آزاد » میلیون در اسراییل و در کل آمریکا حدود دو میلیون نفر دارند. در آمریکا اصطلاحی وجود دارد به معنی
فیلم علیه خدا، علیه آقاي بوش و... آزادانه پخش میشود. اما به محض اینکه این فیلم پخش شد وزارت امور خارجه امریکا موضع
گرفت. از این موضعگیري میتوان نتیجه گرفت اسراییل در هیئت حاکمه آمریکا حضور پنهان دارد. بلافاصله شبکههاي فارسی
کردند؛ خلبانی که 18 سال پیش در حالی که « رون آرود » زبان ضد انقلاب شروع به پخش فیلمهاي تبلیغاتی در مورد آقاي
در مصاحبه با این تلویزیونها میگوید: « مونشه امیر » مأموریت بمباران مردم لبنان راداشته است سقوط کرده است. و جالب اینکه
این هواپیما در حالی که خاك لبنان براي دفاع از اسراییل پرواز میکرده است سقوط میکند. در حالی که این گونه سخن گفتن را
هیچ منطقی قبول نمیکند. هواپیما براي دفاع از اسراییل چه کاري به لبنان داشته است. این تلویزیونها خط سیر زندگی او را بیان
میکنند و بعد به سراغ خانواده این خلبان میروند و میگویند، آقاي رون آرود در آن زمان دختري یک ساله داشته است که در
این زمان 19 ساله شده است و این دختر به دنبال پدر خود میگردد. فیلم این دختر را در سنین مختلف نشان میدهند، در حالی که
اشک میریزد و... مطرح میکنند که مادر رون آرود از غم او از دنیا رفته است. در حالی که مادر او هنگام سقوط هواپیما 60 سال
داشته و حال که با سنی حدود 80 سال مرده، میگوید از غم پسرش مرده است. به هر صورت با ساخت فیلمی در مورد مظلومیت
آقاي رون آرود و دخترش سعی بر مقابله تبلیغاتی علیه فیلم دختري فلسطینی میکنند که میخواهند چشم او را جدا کنند و پیوند
بزنند. این موضوع نشان میدهد این تلویزیونها توسط یهود اداره میشود. یهود در خود مسئله رنسانس چه تأثیري داشتهاند؟
مهمترین عامل در رنسانس، خارج کردن دین از جهان سیاست است. ادعا میکنند دین و حضور کلیسا مانع پیشرفت بشر در امور
مادي است و دین را از سیاست جدا میکنند و وارد دوره جدیدي میشوند. کنار رفتن دین در جهان سیاست باعث میشود تفکري
که به دنبال نیروي اثرگذار در سیاست میگردد از بین برود. یعنی شعور سیاسی عمیق از بین میرود. حاکمان تبدیل به افرادي
میشوند که تنها به فکر توسعه کارخانجات، زمینهاي کشاورزي و... هستند. چون وقتی کلیسا حکومت میکند اول در جهت
نیروي اثرگذار فکر میکند چون بالاخره دین به حکومت شکل میدهد. اما در این نوع حکومتها دیگر سلطه پنهان به راحتی
میتواند، به بهرهبرداري خود بپردازد. در نتیجه در رنسانس، یهود به سلطۀ پنهان خود یک بعد نزدیکتر شدند. چون تا قبل از آن
کلیسا نمیگذاشت یهود به راحتی به فعالیت بپردازند. بحث رنسانس بحث بسیار پیچیدهاي است و نیاز به مطالعه و تحقیق فراوان در
این رابطه میباشد. نظر شما راجع به نگرش مسیحیت صهیونیست چیست؟ بنده احساس میکنم بحث مسیحیت صهیونیستی و خود
بحث صهیونیسم، بحث جدیدي نیست. این دو تابع همدیگر هستند. تا قبل از پیدایش کشور اسراییل بحث صهیونیسم در افکار
2 و امثال او پایهگذاري کرده « هرتزل » مطلبی نیست که « صهیون » بینالملل مطرح نیست، ولی وجود دارد. بحث جمع شدن در کوه
باشند. این یک تفکر توراتی منحرف است. یعنی بعد از اینکه اینها از خط اصلی خود فاصله گرفتند، به این فکر افتادند و سالیان
متمادي براي رسیدن به این نقطه تلاش کردند. بعد از آن بحث ظهور این تفکر در صحنه بین الملل مطرح بود؛ مسیحیت
صهیونیست نیز به همین صورت است. مسیحیت صهیونیست یعنی، مسیحیتی که بر امري به نفع صهیونیستهاست معتقد باشد و الّاّ
مسیحیت یهودي که اجتماع آب و آتش است. صهیونیست یعنی یهودي که معتقد است در کوه صهیون باید حکومت داشته باشند و
مسیحی یعنی کسی که اعتقاد به عیسی(ع) دارد و یهود را قاتل پیغمبر خود میداند. پس اگر این اصطلاح عنوان میشود، یعنی
مسیحیت با اعتقاد به مسئلهاي که به نفع یهوديهاست. جهان مسیحیت منتظر حضرت عیسی(ع) است و معناي انجیل یعنی بشارت،
صفحه 11 از 62
که آنها میگویند بشارت به ظهور حضرت عیسی(ع) است. آنها براي ظهور عیسی(ع) به علائم و شرایطی اعتقاد دارند که با وقوع
این علائم و شرایط حضرت عیسی(ع) ظهور میکند. از جمله شرایطی که آنها متعتقدند، به دست یهود افتادن حکومت محل ظهور
حضرت عیسی(ع) است. ظاهراً میگویند عیسی در منطقه فلسطین ودر اورشلیم، یعنی بیت المقدس، ظهور میکند. بنابراین در
بیتالمقدس باید حکومت یهودي مستقر باشد. صهیونیسم هم معتقد است، بیت المقدس محل حکومت یهود است که خدا آنرا به
هستند. در نتیجه (zion) اینها بخشیده است و در واقع صهیونیسم یعنی کسانی که معتقد به لزوم حاکمیت یهود در کوه صهیون
مسیحیان صهیونیست کسانی هستند که براي حکومت یهود در اورشلیم و بیت المقدس تلاش و فعالیت میکنند. اگر کشیش
به عنوان مردي خطاکار معرفی « شائول » شناسایی شد و « برنابا » را نفوذي مجموعه یهود در دین مسیحیت بدانیم و او توسط « پولس »
شد، تفکر آشتی دادن آیین مسیحیت با یهود و انضمام فکري مسیحیت به تفکري که به نفع یهود نتیجه بدهد، در همان زمان وارد
شده است. ولی همان طور که یهود مخفیانه عمل میکند، این تفکر نیز به عنوان یک لایه سرّي باقی مانده است. زمانی که دولت
اسراییل به وجود میآید و علنی میشود این تفکر نیز در بین آنها آرام آرام توسط کشیشهایی که وابسته به این جریان هستند،
زنده میشود. آنها میگویند، ما باید به دولت اسراییل کمک کنیم تا هر چه زودتر در بیتالمقدس حاکمیت پیدا کند تا عیسی(ع)
ظهور کند و جهان ما را نجات دهد. بر همین اساس ما میبینیم صهیونیستها در آمریکا توسط دولتمردان این کشور به گونهاي با
کلیسا برخورد میکنند تا این تفکر زنده شود و از طریق کلیسا به مسیحیان آمریکا نیز القا شود تا رأي مسیحیان آمریکا به نفع هیأت
حاکمهاي تغییر پیدا کند که به نفع یهودیان عمل میکنند. بر همین اساس دولت آمریکا دولتی است که از پایتختی بیتالمقدس
به بیتالمقدس تغییر دهند چون در این صورت یهودي شدن بیتالمقدس « تلاویو » حمایت میکند تا اسراییلیان پایتخت خود را از
و « آرماگدون » شرقی و غربی کامل میشود و شرط ظهور حضرت عیسی(ع) تحقق پیدا میکند. بر اساس همین تفکر فرضیۀ جنگ
جنگ هستهاي در کنار دریاي مدیترانه در منطقۀ آرماگدون را مطرح کردهاند و توجه دولتمردان آمریکایی به سلاحهاي اتمی و
جنگهاي هستهاي را بر همین اساس توجیه میکنند که پوششی براي اقدامات تسلیحاتی دولت آمریکاست. در آمریکا مشهور است
جمهوري خواه ها، در حالی که در انتخاب اخیر » دموکرات ها هستند و پروتستانها طرفدار » که به صورت سنتی کاتولیکها طرفدار
اجماع پروتستان و کاتولیک به بوش پسر رأي دادند. بر اساس همین تفکر چون جهان کاتولیک بیش از پروتستانها در حالت
انتظار براي ظهور عیسی(ع) به سر میبرند، به همین دلیل به میدان آورده شدند، وگرنه بحث مسیحیت صهیونیستی، مسئله جدیدي
نیست. این نگاه تا چه اندازه در جریانهاي فکري دنیا اثرگذار است؟ اثر مسیحیت صهیونیستی را در اقدامات آمریکا میتوانیم
مشاهده کنیم که امروزه جهان بینالمللی تحت تأثیر این اقدامات قرار گرفته است. وقتی در آمریکا رئیس جمهوري برسرکار میآید
که کشوري هزاران کیلومتر دورتر از کشور خودشان را دچار جنگ میکند، نگاه مسیحیان صهیونیست مشخص میشود. اسراییل
یعنی جنگ، خونریزي و کشتار؛ زیرا اسراییل به دنبال حکومت نژادي است و غیر از نژاد خود را اگر با او همکاري نکنند
حیوانات موذي میداند که باید از روي زمین برداشته شوند. مانند آفت هستند و در نبرد خود علیه انسانیت براي اینها رحم و
سنگدلی معنا ندارد. اگر سنگدلی را داراي صد درجه بدانیم بالاتر از درجۀ صدم کسی است که انسانها را انسان نداند بلکه به
شکل آفت به آنها نگاه کند. در اینجا نمیتوان به سنگدلی او درجهاي اختصاص داد. اگر مکتبی فریب آنها را بخورد و در قالب
این مجموعه براي خود رفتار تعریف کند از رفتار او چیزي بهجز جنگ نمیتوان انتظار داشت. آمریکا نیز که تابع این تفکر شده
است در دنیا دیگر کاري به غیر از جنگ نمیتواند انجام دهد. هر کجا حضور پیدا کند جنگ و قتل و غارت و... به دنبال دارد و به
غیر از اسراییل دیگران قادر به این نوع قتل و غارت نیستند چون بالاخره دیگران معناي انسانیت را به نوعی ترجمه خواهند کرد؛
اگرچه گاه براي منافع خود انسانیت را زیر پاي میگذارند، ولی قبول میکنند انسانیت را زیر پا گذاشتهاند ولی در مکتب اینها
انسانیت معنا ندارد، و باقی را حیواناتی میدانند که اگر بار ندهند آفتند و باید از بین بروند. به همین جهت تفکر مسیحیت
صفحه 12 از 62
صهیونیستی تابعی از صهیونیسم است. یعنی از تفکر مسیحیت صهیونیستی تنها میتوان انتظار جنگ، آتشافروزي و فساد داشت.
اگر آمریکا هم بخواهد آرامش بیابد باید اسراییل از بین برود. حضرت امام خمینی(ره) هیچگاه شعار از بین رفتن آمریکا و از روي
زمین محو شدن آمریکا را ندادند، اگر هم فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است اشاره بر تفکر حاکمیت آن دارد؛ ولی ایشان
گویا این شیطان بزرگ عروسک خیمهشببازي اسراییل است که اگر از روي .« اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود » : فرمودند
زمین محو شود، این عروسک فرو میریزد. مقام معظم رهبري نیز فرمودند: روزي که مردم آمریکا بفهمند که صهیونیستها چگونه
بر سرنوشتشان مسلط شدند و چه خیانتی در حق آنها کردند، به سختی از اینها انتقام خواهند گرفت. چرا یهود و مسیحیان
صهیونیست به این اندازه بر روي مباحث آخرالزمان تکیه و تأکید میکنند؟ سازمان یهود و اسراییل به دنبال حاکمیت جهانی است و
حاکمیت جهانی را آرزوي نهایی جهان میداند و درون سازمان خود هدف اعلی را حاکمیت خود معرفی میکند. از نظر مسیحیت
روز موعود این عالم ظهور عیسی(ع) است. یعنی عیسی(ع) را ختم دنیا و زمان ظهور او را زمان سعادت مردم دنیا میدانند، بنابراین
اسراییل به دنبال جهانی شدن و روز پایانی است و اگر اینها بخواهند مسیحیت را به نفع خود نظام دهند، باید به مسیحیان مژده روز
پایانی را بدهند. مسلماً این تفکر منحرف، جهان را به روز پایانی نزدیک خواهد کرد، چون از دیدگاه اسلامی ظهور امام زمان
(عج) وقتی فرا میرسد که آتش جهان را فرا گرفته باشد و آن حضرت(ع) براي فرو نشاندن این آتش میآید. البته به صورت
ناخودآگاه صهیونیسم جهان را به آتشی میکشاند که جریان را از دست صهیونیسم خارج میسازد و اینها توان محار جریان حق را
از دست خواهند داد. جایگاه انتظار و توجه به موضوع آخرالزمان و وجود حضرت امام زمان(ع) را در روایات اهل بیت(ع) چگونه
میبینید؟ به طور کلی ذات شیعه با انتظار عجین شده است. این انتظار نه فقط در زمان ما بلکه از زمان اهلبیت(ع) بوده است. اصولًا
روایاتی که از ائمه باقی مانده است بیشتر در قالب سؤال و جواب است. طبیعتاً هر چه در مورد موضوعی روایت بیشتر باشد به این
معناست که سؤال بیشتري وجود داشته است و براي مردم آن زمان نیز این مسئله مطرح بوده است. ولی به دلیل نزدیک شدن بیش
از حد دشمن تا درون دیوارخانۀ امام حسن عسکري(ع) و بلکه درون خانۀ ایشان در قالب جعفر(کذاب) که عموي حضرت(ع) بود
و اخبار را به بیرون میبرد و به همین دلیل به او جعفر کذاب میگفتند، چون گزارش دیدن حضرت را میداد ولی آنان که براي
جستجو میآمدند، کسی را پیدا نمیکردند و طرفین به او جعفر کذاب میگفتند. بنابراین اولین عامل ملموس قابل ذکر براي غیبت
نزدیکی دشمن است. بعد از آن حضرت [امام زمان](ع) نماینده دارند و دشمن میتواند از طریق این نماینده حضرت را مورد
تعقیب قرار دهد. در نتیجه باید ارتباط با این نماینده مخفی باشد. مردم از بردن نام مبارك حضرت(ع) منع میشوند و با اشاره باید
در مورد ایشان صحبت کنند، یعنی تقیهاي بیش از حد معمول در مورد این مسئله پیش میآید. بنابراین انتظار تبدیل به اندوهی
پنهان میشود. هر مسئلهاي که تحت عنوان تقیه قرار گیرد، حرف از آن کمتر میشود ولی واقعیتش بیشتر میشود. به میزان نیاز
بحث غیبت را مطرح و تبیین میکردند. آنجایی که قرار بود به شیعه امید دهند و یا بعضی مسائل دیگر روشن شود کتابهاي زیادي
هم نوشته میشود. اصولاً آرمان شیعه بحث انتظار و ظهور است. و شیعه تلاش میکند آرمان خود را مخفی نگاه دارد. امروز در
جمهوري اسلامی مردم به هواي انتظار زندهاند. اگر تظاهري به این مطلب نیست، مطمئناً آن حزن قلبی هنوز وجود دارد. در
مصاحبههاي خیابانی اگر به سراغ مردم با هر تفکر و جایگاه اجتماعی بروید و از آنها در مورد امام زمان (عج) سؤال کنید محال
است در مورد ایشان اطلاعات نداشته باشند و نگویند او همان محبوب قلبهاست که خواهد آمد. ذات شیعه انتظار است گرچه به
دلیل آن وضعیت تظاهر به این بحث اندك بوده است و شاید این یک استراتژي بسیار عالی بوده که اجرا شده است، چون بحث
انتظار براي ما حل شده است به این معنا که ما بحث انتظار را به صورت یک بحث دینی سادهاي مطرح میکنیم اما بحث انتظار پیام
سنگینی براي قلدرهاي جهان خواهد داشت. ما هم میگوییم شخصی پاك که عالم مطلق است و معصوم، میآید و با تمام
رفتارهاي تابع تبار، پول، حزبگرایی و فامیلگرایی برخورد میکند. بنابراین آقاي بوش، شارون و دیگر قلدرهاي دنیا جایگاهی در
صفحه 13 از 62
جهان نخواهند داشت. طرف دیگر سکه انتظار رام شدن یا نابود شدن قلدرهاي دنیاست. شعار انتظار براي ما مسئلهاي حل شده است
ولی در خارج از ما قلدرهاي دنیا را به عکسالعمل وادار میکند. بنابراین تا قبل از جمهوري اسلامی، رفتار آنها با مجموعهاي که
صاحب این شعار بودند بسیار متفاوت با این رفتار بعد از جمهوري اسلامی است، چون قبل از جمهوري اسلامی این پیام، پیامی
پنهان و ساده بود، اما هنگامی که جمهوري اسلامی به وجود میآید و در مقدمه قانون اساسی آن نوشته میشود؛ حکومت
جمهوري اسلامی مقدمه و زمینهساز دولت جهانی حضرت مهدي (عج) است، آن وقت دیگر قضیه براي قلدرهاي دنیا تفاوت
میکند. بحث انتظار ما که یک شعار بود، تبدیل به یک واقعیت شد. بنابراین تهدید، علنی شده است و به همین دلیل آنها وارد
عمل میشوند. بحث انتظار ذات حرکت شیعه و آرمان مردم ماست. بر اساس این آرمان مردم به میدان آمدند، شهید دادند و اکنون
هم مقاومت میکنند. مقام معظم رهبري نیز فوایدي از تحقق این آرمان را در دو سخنرانی اخیر خود به مردم دادهاند؛ یکی در
این جمله میتواند .« شما جوانها شاهد روز پیروزي و نصر خواهید بود » : صحبتی که به مناسبت سالگرد 19 دي داشتند که فرمودند
داشته باشد. که سورة امام زمان(عج) است. و همچنین در پیامشان به حجاج نوشتند: « إذا جاء نصر الله و الفتح » اشارهاي به سورة
بنابراین بحث امام زمان (عج) بحث بسیار عمیق و ریشهاي است، .« سالهاي آینده سالهاي سرنوشتساز براي جهان اسلام است »
البته همه باید تلاش کنیم اعتقادمان را به عنوان یک تذکر دائماً بگوییم. چنانکه قرآن کریم میفرماید: و ذکّر فإنّ الذّکري تنفع
قسم به امام زمان (عج) است و تا آن روز نرسیده بایدکسانی که به آن ایمان دارند، « والعصر » در سورة « عصر » المؤمنین. 3 میگویند
براي آن نیز فعالیت کنند و به همدیگر نیز توصیه کنند، توصیه به حق، و صبورانه انتظار بکشند. این تذکر لازم است و همیشه هم
بوده است. در هر دورهاي این تذکر نامهها را مینوشتهاند؛ مانند: غیبت طوسی، غیبت نعمانی و کمالالدین صدوق. به همین صورت
کتب روایی هیچگاه خالی از بحث غیبت نبودهاند. با توجه به فعالیتهاي یهود و مسیحیت صهیونیست، مسلمانها به خصوص
شیعیان چه مسئولیتی بر عهده دارند؟ اقدامی که ما در این زمینه میتوانیم انجام دهیم تابعیت از ولایت فقیه است. چون در نگاه
منتظران ظهور دستور چگونگی عمل از ناحیۀ مقدسه وارد شده است: و أمّا الحوادث الواقعۀ فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا... . 4 مردم
در طول تاریخ به دنبال رهبران شاخص حرکت کردهاند. در هر دورهاي فردي پرچمداري این موضوع بوده است و عملداران خیلی
خوب تا این زمان این حرکت را رساندهاند. هر گاه مردم از حرکت او پیروي نمیکردند، کار خراب میشده است. امروز روز
مبارزه با کفر جهانی و آخرین تدابیر آن مجموعه براي تباه کردن جهان و استعمار فرانوین است. مقام معظم رهبري در پیام حجشان
فرمودند، اینها در تعبیر خواب نیل تا فرات، خواب را بد تعبیر میکنند. و امروز ایشان دقیقاً به عنوان یک دیدهبان دقیق و عالم و
هدایت شده با دید باز و ارادة الهی در حال حرکت هستند. ما در این مسیر باید از ایشان پیروي کنیم. ایشان همه را به تعمیق
معلومات دعوت کردهاند. در همه زمینهها باید آگاه باشیم. ایشان چشماندازي را مشاهده میکنند که در آن چشمانداز ما به
نیروهاي زیادي نیازمندیم. یعنی در بیست سال آینده ما نیروهاي کارآمدي خواهیم داشت با توجه به چشم انداز بیست ساله که به
آن اشاره فرمودند و این جوانها که شاهد آن روز هستند، نیروهاي آن چشم انداز هستند که براي آن روز باید بسیار فعالیت کنند.
بنابراین تعمیق باورها و دانشها [نیاز است]. با تشکر از اینکه زحمت این گفتوگو را پذیرفتید. پینوشتها: 1. نهجالبلاغه (ترجمۀ
2. با توجه به اینکه جمعیت جهان در طول قرون متمادي افزایش چندانی نداشته و تنها . محمدمهدي فولادوند)، خطبه 92 ، ص 116
در طول صد سال اخیر یعنی از سال 1900 تا 2000 ، به دلایل پیشرفتهاي مختلف بشر و رشد و توسعه بهداشت، علوم پزشکی و...
شانزده برابر شده و از حدود 250 میلیون نفر به حدود چهار میلیارد نفر رسیده است میتوان گفت که جمعیت یهود هم در چهارصد
4. شیخ صدوق، . سال گذشته چندان قابل توجه نبوده است. 2. بنیانگذار و اولین رهبر اسراییل. 3. سورة ذاریات ( 51 )، آیۀ 55
. 5. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 75 ، ص 208 ، ح 77 . کمالالدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 483 ،ح 4
غفلت نویسندگان جوان ؛« انتظار »
صفحه 14 از 62
از پیشکسوتان ادبیات دینی و داراي کارنامهاي بیش از 140 عنوان کتاب در کمتر از 40 سال فعالیت « محمود حکیمی » : اشاره
عالمانه و ادیبانه در گسترش فرهنگ و معارف اسلامی است. جوانان پیش از انقلاب او را با آثار دینی و انقلابیاش مانند نقابداران
جوان و اشرافزادة قهرمان به یاد میآورند، همانطور که نوجوانان پس از انقلاب او را با مجموعه 24 جلدي تاریخ تمدن جهان،
(ویژه نوجوانان) و زندگانی چهارده معصوم(ع) و دهها کتاب دیگر در حوزههاي دینی، علمی، تاریخی و ادبی میشناسند. بسیاري
از آثار حکیمی در جشنوارههاي گوناگون داخل و خارج از کشور جایزه گرفتهاند و تقدیر شدهاند و برخی از آثار او به زبانهاي
انگلیسی، ایتالیایی، عربی و کردي ترجمه شدهاند. محمود حکیمی همچنان در حوزههاي دینی تحقیق میکند و مینویسد، به
گونهاي که در سال عزت و افتخار حسینی(ع) به پاس 30 سال فعالیت مذهبیاش و همچنین کتاب زندگی پیشواي آزادگان حضرت
خادم اهل قلم اهل » امام حسین(ع) که در سال 1351 با مقدمه آیت الله ناصر مکارم شیرازي به چاپ رسیده بود، از وي با عنوان
در هنر و ادبیات گفتوگو کردهایم?. هنر و ادبیات دینی در « انتظار » و « ظهور » تقدیر شد. با او درباره وضعیت مفاهیم «( بیت(ع
چه کارکردي دارند?؟ هنر و ادبیات میتواند انسانها را به اندیشیدن دربارة این « انتظار » و « ظهور » حوزة مفاهیم و عقایدي مانند
مفاهیم و سرنوشت جهان و تکامل ادیان وادارد و جنبههاي زیباشناسانۀ ظهور و انتظار را برملا کند. شیرینی، امید و تلاش ناشی از
اعتقاد به ظهور منجی و عدالتگستر جهانی و سختیها، تلاشها و کشمکشهاي دوران انتظار دستمایههایی بسیار والا براي ادب و
هنر محسوب میشوند که گوشههایی از اندیشههاي بنیادین آفرینش، یعنی تکامل جهان و بشر را به تصویر میکشند ?. وضعیت
« مهدودیت » آثار ادبی مربوط به مهدویت و انتظار در کشور ما چگونه است ?؟ پس از انقلاب خوشبختانه آثار بسیاري در زمینه
منتشر شد، اما باید اذعان کرد که تاکنون اثري تأثیرگذار و قابل قبول بخصوص در حوزه ادبیات داستانی پدید نیامده است و ما از
نویسندگان و مخصوصاً ادیبان انتظار داریم که در این زمینه تلاش بیشتري داشته باشند، زیرا بسیاري از جوانان ما هنوز برداشت
صحیحی از انقلاب و نهضت حضرت مهدي(ع) ندارند و متأسفانه تبلیغات بسیار وسیعی از سوي دشمنان عقاید تشیع و مهدویت در
جهان آغاز شده است که سعی میکنند اعتقاد به مهدویت را سرچشمۀ خشونت و ترور نشان دهند، در صورتی که هر انسان
اندیشمندي که دربارة مهدویت پژوهش و تحقیق کرده باشد به نیکی آگاه است که نهضت حضرت مهدي(ع) دنباله نهضت
پیامبران توحیدي و ائمه اطهار(ع) است. قرآن کریم در آیات متعددي اهداف پیامبران توحیدي را بهخوبی نشان داده است که
عبارتند از: رهایی انسان از شرك و ایجاد عدالت اجتماعی و گسترش محبت و مهرورزي در میان انسانها؛ زیرا که بدون این 3
عامل شکوفایی خلاقیتهاي بشري و بهرهبرداري از استعداد انسانها امکانپذیر نیست ?. انتظار در مکتب ما چه ویژگیهایی دارد
که بتوانیم آنها را در ادبیات خود دنبال کنیم ?؟ باید توجه داشته باشیم که انتظار از منجی و رهایی دهنده در بیشتر مکتبها و ادیان
وحیانی و غیر وحیانی وجود دارد و این بحثی جهانی است و چیزي که باید مورد توجه اندیشمندان و نویسندگان قرار بگیرد این
است که اعتقاد به ظهور در تشیع اینگونه است که انقلاب حضرت مهدي(ع) ادامه نهضت پیامبران و آموزههاي رهاییبخش اهل
تحت تفکرات نژادپرستی و تمامیتخواهی « ظهور منجی » بیت(ع) است در حالی که در برخی از ادیان و مکتبهاي دیگر، مبحث
تحریف شده است و منجی جهان از دیدگاه آنها قرار است باعث برتري نژادي شود ?. تفاوت اصلی ظهور و منجی در عقاید ما
شیعیان را بر سایر ادیان در چه میدانید ?؟ اساس ظهور حضرت مهدي(ع) آزادي، عدالت اجتماعی و برقراري الفت و محبت بین
داریم که « نعمانی » همه انسانهاي جهان در کنار مبارزه با مخالفان آزادي و عدالت اجتماعی است. در کتاب ارزشمند غیبت
حضرت مهدي(ع) در میان اهل تورات با تورات و میان اهل انجیل با انجیل و در میان مسلمانان با قرآن حکم میکند و اموال از
داخل و خارج زمین نزد او گرد آمده و انباشته میشود و سپس به مردم میگوید بیایید آنچه میخواهید بگیرید؛ این چیزي است که
به خاطر آن خویشاوندي را بریدید و خونهاي ناحق ریختید و برایش آنچه را خداوند تحریم فرموده بود مرتکب شدید. و او زمین
صفحه 15 از 62
را از عدالت و برابري و نور پر میکند ?. نویسندگان در آثار ادبی، دوران پس از ظهور را چگونه باید معرفی کنند، اصولًا اهداف
ظهور و مهدویت چگونه در جامعه تجلی مییابد ?؟ با نگرشی به دو کتاب غیبت نعمانی اثر محمد بن ابراهیم نعمانی در قرن 4
درباره ویژگیهاي لشکر امام زمان(ع) روشن میشود « سید صدرالدین صدر » هجري و همچنین روایات آمده در کتاب المهدي اثر
که سپاه امام زمان(ع) برخلاف تبلیغات گسترده دشمنان اسلام و تشیع، پیامآور خشونت و عامل خونریزيهاي بیرحمانه نیست.
احادیث معتبري داریم که نشان میدهد یاران امام زمان(ع) از بهترین مردمان هستند. روایتی داریم که در آن مردم بهوسیلۀ حضرت
مهدي(ع) از فتنهها نجات پیدا میکنند، همچنانکه به وسیلۀ آموزههاي پیامبران از شرك نجات یافتند. خدا به وسیلۀ مهدي(ع) بعد
از عدالت فتنه دلهاي آنان را الفت میدهد همانطور که پس از عداوت کفر به وسیله پیامبران در دل آنها الفت ایجاد کرد. همچنین
درباره یاران امام زمان(ع) داریم که آنها کسی را به ناحق نمیکشند، هتک حرمت نمیکنند، ناسزا نمیگویند، خلف وعده
نمیکنند، به مکر و حیله متوسل نمیشوند، شکست خورده را تعقیب نمیکنند و ... زیرا آنان براي پیکار با ظالمان و مخالفان
عدالت اجتماعی و آزادي میآیند و تردیدي نیست که دست به ظلم و ستمگري نمیزنند. به هر روي، دوران پس از ظهور را باید
بر اساس روایات و آنچه عقل استدلال میکند، روزگاري پر از مهر و محبت میان انسانها و آزادي و عدالت اجتماعی و برابري و
برادري نشان داد. چنان که در دوران انتظار باید منتظر واقعی را عاشق صلح و آشتی نشان داد، زیرا عاشق اهل بیت(ع)، عاشق
بشریت و صلح بین همه انسانهاست و منتظر واقعی نمیتواند رباخوار، فریبکار، حسود و حریص باشد و نسبت به رنج و سختی
انسانهاي دیگر بیتفاوت باشد. انسانی که قلبی پر از کینه و حسد و خشم نسبت به برادران خود دارد نمیتواند خود را از یاران امام
زمان(ع) بداند. عاشق حضرت ولی عصر(ع) که آرزوي دیدار و درك حضرت را دارد، به همۀ انسانها عشق میورزد زیرا که
آموزه اصلی پیامبران توحیدي، پرستش خداي یکتاست و پرستش خداي یکتا عشق به انسانها را به دنبال دارد. از همین روست که
سعدي شیرازي میگوید: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ?. و سخن آخر ?؟ خوشبختانه نویسندگان بسیار خوبی در
موضوع انتظار فرج حضرت(ع) فعالیت میکنند بسیاري از نویسندگان از من بهتر مینویسند و از آنها انتظار میرود که دربارة
انقلاب حضرت مهدي(ع) و [موضوع] انتظار بیشتر کار کنند. پینوشت ?: برگرفته از روزنامۀ جامجم، ویژهنامه دیدار، 28 شهریور
.1384
از توحیدشناسی تا امامشناسی
سخنرانی آیتالله جوادي آملی اشاره: حکیم متأله، آیتالله جوادي آملی، طی بیانات مهمی در دفتر مقام معظم رهبري (در قم)،
معرفت امامت و مهدویت را منوط به معرفت نبوت و رسالت بالاخص خاتمیت دانستند. ایشان در ابتداي سخنان خود تصریح
کردند: جریان مهدویت هرگز روشن نمیشود، مگر در ظلّ شناخت خاتمیّت؛ و معناي خاتمیت هرگز معلوم نمی شود، مگر در سایه
توحید؛ یعنی جریان علم و معرفت همان جریان عین و وجود است. بنابراین همانطوري که در نشئه هستی، امامت در سایه نبوت
پدید میآید و نبوت در سایه الوهیت شکل میگیرد، از نظر معرفتی هم بشرح ایضاً؛ لذا معرفت امام مهدي(عج) و مهدویت روشن
نمیشود، مگر بعداز روشن شدن معناي نبوت و رسالت؛ و بالأخص خاتمیت؛ و معناي رسالت و نبوت هم روشن نمیشود، مگر بعد
از معرفت توحید. به همین جهت است که وجود مبارك امام صادق(ع) در پاسخ به سؤال زراره در مورد وظایف منتظران در عصر
1 تأکید فرمودند. معظمله در «... أللّهمّ عرّفنی نفسک فإنّک إن لمتعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک » غیبت، به خواندن دعاي شریف
أللّهم کن لولیّک » با دعاي «... أللّهم عرّفنی نفسک » ادامه به تبیین و تفسیر این دعاي شریف پرداخته و خاطرنشان نمودند: دعاي
از آسمان تا زمین فرق دارد. آن دعا براي حفظ، نصرت، دوام و بقا است، اما این دعا معرفتی است با برهان و استدلال. «... الحجۀ
تأثیر علمی این دعا با آن فرق می کند؛ این دعا به انسان قدرت تشخیص می دهد که بین غدیر و سقیفه، بین انسانمحوري و حق
صفحه 16 از 62
محوري فرق بگذارد. سرّ این که لحن دعا از نبی به رسول منتقل شده، این است که انبیاء داراي دو سمت میباشند که جهت
ارتباطشان با خدا، مقام نبوت است و جهت گزارش با مردم که خبریابی و نبأیابی است، مقام رسالت میباشد؛ لذا هرکس رسول
است، الّا و لابد نبی هم هست، اما ممکن است نبی باشد ولی رسول نباشد؛ نظیر بعضی از انبیایی که قلمرو رسالتشان مربوط به آنها
براي آن است که اگر نبی، نفی شد، یقیناً رسول هم نفی میشود؛ ؛« لا نبیّ بعدي » : بود و اینکه حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند
ولی اگر رسول نفی شود، ممکن است نبی نفی نشود؛ طبق این بیان اگر کسی خدا را نشناخت، ممکن نیست پیامبرشناس شود.
أللّهم عرّفنی رسولک » ، ایشان در بخش دیگري از بیانات خود به تبیین فراز بعدي دعاي معروف امام صادق(ع) در پاسخ به زراره
پرداخته و خاطر نشان ساختند: در این بخش از دعا، معرفت حجت و امام ،« فإنّک إن لمتعرّفنی رسولک لم أعرف حجتک
و بنابراین .« وکیل الناس » است، نه « خلیفۀ الرسول » عصر(عج) منوط به معرفت رسول گرامی اسلام(ص) شده است. چون، امام
امامت شناخته نمیشود مگر با معرفت رسالت.بنابراین آنهایی که رسول(ص) را نشناختند، فکر کردند که کارشان با سقیفه حل می
شود و رهبري میخواهند که فقط زندگی دنیاییشان را تأمین کند. این اندیشه که با آراي مردم حل میشود، همان مردمسالاري
است نه مردمسالاري دینی. پس آنچه را مردم براساس انسان محوري و مردم سالاري انتخاب کردند و به آن رأي دادند، محصول
سقیفه است نه غدیر؛ محصول غدیر چیزي است که پیامبر(ص) ابلاغ فرمودند: هرکس من ولیّ و نبیّ او هستم و بر او و ولایت دارم،
به استثناي نبوت، ولایت من نصیب علی بن ابیطالب است، باذن الله. بنابراین امام هر عصري خلیفۀالرسول است و خلیفه هم بدون
مستخلف عنه شناخته نمیشود. وجود مبارك حضرت خاتمالأوصیاء، مهدي موجود موعود(عج)، هم خلیفه ائمه گذشته است و هم
خلیفۀ الرسول و هم خلیفۀ الله؛ که با حفظ مراتب میشود سلسلۀالذهب. پس هرکس پیامبر(ص) و ائمه(ع) قبلی را نشناخت،
مهديشناس نخواهد شد. حضرت آیتالله جوادي آملی افزودند: جریان خاتمیت، امامت و نبوت، نظیر مسئله توحید است؛ یعنی
این است که یک خدا در عالم هست، بود و خواهد بود و غیر از خداي فطرتپذیر، دلپذیر، « لا إله إلّا الله » همانطوري که معناي
معقول و مقبول، خداي دیگري نیست، معناي خاتمیت هم نفی ما عدا نیست، بلکه نفی ما عدا است در جمله سلبیه؛ و اثبات استمرار
و دوام است در جمله موجبه؛ یعنی بعد از پیامبر خاتم، پیامبري نمیآید و او هم چنان نبیّ الهی است الی یوم القیامه. در مسئله
مهدویت هم این چنین است، یعنی بعداز خاتم الأوصیاء، وجود مبارك امام موجود و موعود منتظر(عج)، امام دیگري غیر از او
نیست و امامت آن حضرت(ع) هم تا ظهور ایشان انقراض عالم مستمر است. معظم له با اشاره به وظایف انبیاء و اولیاي الهی در
هدایت و رشد بندگان خدا، یادآور شدند: معناي خاتمیت این است که انبیاي الهی از آدم تا خاتم، تلاش و کوشش کردند که
جامعۀ بشري را به رشد و بالندگی برسانند و ذخائر عقول آنها را شکوفا نمایند. آنگونه که حضرت امیر(ع) در خطبه اول
البته یک سري علومی است که انسان با حوزه و دانشگاه ؛« یثیرلهم دفائن العقول » : نهجالبلاغه در وصف انبیاي الهی بازگو فرمودهاند
2؛ اما یک « و الله أخرجکم من بطون أمّهاتکم لاتعلمون شیئاً » : آمدن یاد میگیرد که در سوره مبارکه نحل مشخص شده است
فطرت الله التی » : سلسله علومی است که در نهانمان نهادینه شده است که تبدیلناپذیر است و ما را با آن علوم آفریدند؛ که فرمود
4 با این وصف مشخص میشود که ما با علوم ؛« و نفس و ما سوّاها فألهمها فجورها و تقویها » 3 و « فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله
میزبان خلق شدهایم، نه با علوم مهمان؛ بنابراین تلاش حوزویان و دانشگاهیان باید این باشد که چیزي فراهم کنند که صاحبخانه را
و جعلنا له نوراً »، از خانه بیرون نکنند و اگر علم کسی از حوزه و دانشگاه با علم صاحبخانه هماهنگ باشد، عالم ربّانی است
5 در این صورت نه تاریکی میطلبد و نه راه کسی را تنگ و تاریک میکند. اما اگر علوم از بیرون به عنوان ؛« یمشی به فی الناس
مهاجم و غارتگر وارد شدند و صاحبخانه را دستگیر و زنده به گور کردند و روي قبر او کاخی ساختند، چنین عالمی یا نحله
آفرین است و یا بلاي جامعه خواهد شد. شما ملاحظه بفرمایید، ملل را انبیاء آوردند اما در مقابل، علمایی که علم حوزوي و
دانشگاهیشان ناهماهنگ با علم درونشان بود، نِحَلْ آوردند؛ و این همه منحولها، مجهولها، جعلیات و مذاهب گوناگون، محصول
صفحه 17 از 62
6؛ اینگونه افراد، عالمان متهتّکی هستند که « کم من عقلٍ أسیر تحت هوي أمیر » : کارشان شد؛ که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید
میباشند. اینکه میبینید همین که چهار کلمه درس یاد گرفتند، سینه وجب « قد خاب من دسّاها » جاهلانه عمل میکنند و مصداق
میکنند و میگویند: یک وجب سینه و این همه علم! براي همان است. اینگونه افراد مسلح نیستد؛ چون اسلحه انسان وارسته اشک
لذا کسی که اهل اشک و ناله نیست اگر عالم شود، نحلهآور است و اگر مسئول دولت شود، ؛« و سلاحه البکاء » و ناله است
غارتگر بیتالمال خواهد شد. حضرت آیتالله جوادي آملی در پایان تصریح کردند: بنابراین کسی که به بیچارگی خود پی نبرد
و اهل دعا و نماز شب نباشد، با چهار کلمه سواد و چهار تا مقام از جا در میرود؛ اما همۀ پیامبران از آدم تا خاتم آمدند تا این دفینه
و گنجینههاي عقل و غریزهها و ... را کنار بزنند و آن زنده به گور شدهها را احیاء و شکوفا نمایند تا انقلاب فرهنگی ایجاد کنند.
آن وقت عقل شکوفا شده در برابر این عقل میتواند قواعد خود را الی یوم القیامه اثبات کند و در این صورت نیازي به نبیّ دیگر
نمیباشد. با این بیان دیگر نمیتوان گفت که دموکراسی ما با تشیّع، نبوّت، مهدویت و با اسلام سازگار نیست؛ چون اگر مرز این
دموکراسی و حقوق انسانها مشخص شود خواهید دید که چیزي نیست که اسلام مشخص نکرده باشد؛ و اگر بگویید دموکراسی
،« لا اله الا الله و الغرب و الشرق » چیزي است که در اسلام به آن اشاره نشده است، در این صورت شما با توحید مشکل دارید؛ یعنی
به هر تقدیر، وظیفه ما است که در عصر غیبت .« لا شریک إلا لک تملکه و ما ملک » : که همان تلبّیه جهالیّت است که میگفتند
توحیدشناس خوبی باشیم تا در سایه او نبیشناس خوبی باشیم و در سایه او امامشناس خوبی باشیم؛ خاتم النبوه را خوب بشناسیم تا
در ظل او خاتم الولایه را خوب بشناسیم. پینوشتها ?: به نقل از: هفته نامه افق حوزه، سال چهارم، شماره 46 ، دوشنبه 25 مهر
قال زرارة: فقلت: جعلت » : 1. محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52 ، ص 146 . ح 70 و 71 ، متن کامل این روایت چنین است .1384
أللّهمّ عرّفنی نفسک، » : فداك؛ فإن أدرکت ذلک الزمان فأيّ شیء أعمل؟ قال: یا زرارة إن أدرکت ذلک الزمان فألزم هذا الدعاء
فإنّک إن لمتعرّفنی نفسک لم أعرف نبیّک، أللّهم عرّفنی رسولک فإنّک إن لمتعرّفنی رسولک لم أعرف حجتک، أللّهم عرّفنی
همچنین ر.ك: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، شایان ذکر است که شیخ .« حجّتک فإنّک إن لمتعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی
.( صدوق در کتاب کمالالدین این دعا را از عثمان بن سعید عمري نایب اول امام زمان(ع) نقل کرده است (ج 2، ص 512 ، ح 43
6. نهجالبلاغه . 5. سورة انعام ( 6) آیۀ 122 . 4. سورة شمس( 91 )، آیۀ 7 و 8 . 3. سورة روم( 30 )، آیۀ 30 . 2. سورة نحل( 16 )، آیۀ 78
. (صبحی صالح) کلمات قصار، ش 211
حیات بخشتر از آب
خداوند عزوجل امام را رکن زمین قرار داد تا زمین اهل خود را نلرزاند و او را ستون پایدار اسلام و پاسدار راه هدایت قرار داد تا
خداوند به واسطه حضور او و به میمنت پاکی او » دین از میان نرود. همه عالم هستی به درستی و پاکی او استوار است؛ چرا که
عذاب را از خاكنشینان برمیدارد. امامی روشنگر و پارسا در گذرگاه پر خطر دنیا، در پیچ واپیچ پر فتنه و فریب آن، در تاریکی و
ظلمت جهل و نادانی و در میان همه ناپیداییهاي راه و بیراهه، اگر نبود امامی که راه را بنماید، بیراهه را زینهار دهد و خطرها را
واگو کند، از پرتگاهها بگوید و شیوه سالم ماندن را بیاموزد، چه کسی به هدف راه مییافت؟ کدام مسافر به مقصد راه میحست؟
کدام بنده به کمال آسمانی خود میرسید؟ اگر راهنما و راهبري با کمال نباشد، یقیناً پیمودن این راه بسیار دشوار و طاقتفرسا
خواهد بود. و مولاي من، امام من، مهدي موعود(ع) همان راهنماي روشنگر دانایی است که به مدد دستهاي مهربانش هدایت
میشوم، پس سلام، سلام بر او و بر اجداد او: سلام بر آنان که راهنمایان طریق هدایتند و چراغهاي روشنیبخش تاریکیها،
پرچمداران علم و داناییاند و برترین صاحبان عقل و خرد، سلام بر آنان که به بهترین و نکوتري کارها ره مینمایند و خود، برترین
حجت خدا بر اهل دنیا و آخرتند. 1 روح خلقت امام، نه فقط راهنماي راه راست و زینهارده بیراهه، نه تنها عَلَم عِلم است و پرچمدار
صفحه 18 از 62
دانایی و نه فقط مظهر خوبی است و نمونهاي از انسان کامل، بلکه او دریچه فیض خداست، واسطهاي است میان بنده و معبود،
وجودي پاك و بیآلایش و سراسر خوبی که عالم هستی به بهانه بودن او، به یمن حضور او و به خاطر او آفریده شده است. خالق
هستی، آفرینش را با او آغاز می کند و با او پایان میدهد. باران رحمت به واسطه حضور او فرو میریزد و آسمان به ستون وجود او
2 همه عالم هستی به درستی و پاکی او «. اگر نبود امام و حجت خدا بر زمین، هر آینه زمین اهلش را فرو میبرد » بر پا میماند که
3 امام، واسطه فیض .« خداوند به واسطه حضور او و به میمنت پاکی او عذاب را از خاكنشینان برمیدارد » استوار است؛ چرا که
خداست، آبشاري است که رحمت خدا از پهناي وجودش بر خلق فرو میبارد و پنجرهاي که نور الهی از درون آن بر عالم خاك
فرو میتابد. او نه فقط مایه حیات روح 4 و زنده ماندن معنوي انسان است، بلکه حیات جسمانی انسان و حیات همه خلقت نیز وابسته
به حضور پاك اوست. پس سلام بر او که باران رحمت حق است بر عالم خاك. راهنماي آسمان اگر مسافر راهی باشی، از چه
آغاز می کنی؟ ابتدا به چه میاندیشی؟ از که مدد میگیري؟ هر مسافري در آغاز باید بداند که مسافر چه مقصدي است و کدام راه
او را به مقصد میرساند؟ تو نیز باید بدانی که کدام راه، راه رسیدن به مقصد است و کدام راه از هدف دورت میکند؟
نزدیکترین، بیخطرترین و زیباترین راه را باید برگزینی. راهنمایی باید راه را به تو که هنوز در آغاز راهی نشان دهد؛ راهنمایی
که راه را بشناسد، راه را رفته و به هدف رسیده باشد. راهنمایی که بتواند راه را آنگونه که باید و شاید به تو بنمایاند و من و تو
براي پیمودن راهی کوتاه در زمین، در پی راهنماییم و حال آنکه با راههاي آسمان ناآشناتریم 5 تا راههاي زمین و درباره هدف
آسمانیمان نادانتریم تا اهداف زمینیمان. پس به راهنماي آسمانی نیازمندیم تا راه رسیدن به کمال را نشانمان بدهد و هدف
آمدنمان را به ما بنماید و او، خورشیدي است که در همه حال از پس ابر غیبت نظارهگر اعمال من و توست و مایه هدایتمان.
کشتی نجات دنیا گردابی است فرو برنده، غرقابهاي است هلاکتبار، دریایی است مواج با موجهاي سهمگین و خروشان و تو، اگر
به دنبال راه نجاتی و در اندیشه سالم ماندن و در امان بودن، باید که بر کشتی امنی سوار شوي؛ کشتی امن و محکمی که به موج
سهمگین دریا شکسته نشود، کشتی امنی که سکاندارش ناخدایی کارآزموده و متبحر باشد و کشتی امنی که نشکند، گم نشود،
واژگون نشود، به گرداب نیفتد و اسیر توفان نگردد. رسول خدا(ص) میفرماید: مثل خاندان من، مثل کشتی نوح است؛ هر که بر
آن سوار شود، نجات یابد و هر که از آن باز ماند، هلاك گردد. اینک این تو و این کشتی نوح که همواره در میان دریاي مواج
دنیا تکیهگاهی امن و آرام بوده و هست. اگر بر این کشتی سوار شوي و به جرگه یاران امام زمانت بپیوندي و چنان که او بپسندد و
چنان باشی که او بخواهد و آنگونه که او تو را دریابد؛ زهی سعادت که تو از نجات یافتگانی. در پی پیشوا همه ما روزي گرد
خواهیم آمد. همه انسانهایی که از ابتداي خلقت انسان تا آخرین روز حیات او، قدم بر این کره خاکی نهادهاند، روزي در جایی
گرد خواهند آمد و میزانی بر پا خواهد شد و مردم گروه گروه و دسته دسته، در محضر عدالت حاضر خواهند. شد: هر دستهاي با
پیشواي خود و هر گروهی با امام خود فرا خوانده خواهد شد. 6 از سوي خداي بزرگ ندا آید که هر کس در سراي دنیا به امامی
اقتدا کرده است، باید در پی او به همان جا رود که او را میبرند. 7 رهبري، به راه راست فرا خوانده است و پیروانش او را لبیک
گفتهاند و در روز قیامت همچنان در پی او به بهشت راه خواهند یافت و پیشوایی، مردم را به گمراهی خوانده است و پیروانش که
به دعوت او پاسخ گفتهاند، در دوزخ فرو خواهند رفت. 8 این همان سخن خداست که فرمود: گروهی در بهشتند و گروهی در
دوزخ. 9 زهی سعادت یاران مهدي(ع) که او را به پیشوایی خود برگزیدهاند و پیرو واقعی او شدهاند و به راهی که او نموده است،
رفتهاند. آنان به جایگاهی خواهند رسید که شایسته آنند و به وادي رحمتی راه خواهند یافت که سزاوار یاران آن امام همام است.
تمام چشمهاي منتظر تو را نه تنها من چشم در راهم و آمدنت را نه فقط من به انتظار نشستهام که تو خورشید روشن عدالتی، آینه
بلکه ما حق را بر باطل میافکنیم تا آن را در هم » : تمامنماي حقیقتی، کفه برنده حقی و تو همانی که آیات به نوید آمدنت آمدهاند
10 آري تو طلوع خورشید عدالتی و طلوع .« بشکافد و باطل را نابود گرداند و آن زمان باطل، از بین رونده و باطلشدنی است
صفحه 19 از 62
خورشید عدالت را همه انسانهاي ستمدیده و همه چشمهاي شیفته نور، انتظار میکشند. روز پیروزي حق بر باطل را همه صاحبان
خرد و اندیشه چشم در راهند. این ستم آغاز شده از اعماق تاریخ، تا ابد پیش نخواهد رفت. این همه ظلم و سلطه جهل و نادانی،
پایدار نخواهد ماند. خداي عالم و آفریدگار هستی بر این اراده فرموده است که خوبان و صالحان میراثدار جهان باشند: خدا به
کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دهند، وعده داده است که آنان را در زمین خلافت بخشد، چنان که پیشینیان آنان را
خلافت بخشید و دینی را که بر ایشان پسندیده است، برقرار سازد و ترس و هراس را به آرامش و امنیت بدل کند، در حالی که تنها
مرا بپرستند. 11 یگانه اراده مطلق در عالم هستی، به ستمدیدگان و مظلومان نوید غلبه و پیروزي میدهد و میفرماید: ما میخواهیم
بر مستضعفین زمین منت گذاریم و آنان را پیشوایان مردم و وارثان زمین قرار دهیم. 12 انتظار تحقق چنین بشارتی همه شانههاي خم
شده زیر بار ظلم و ستم را امید میبخشد و همه چشمهاي به اشک نشسته از غم رنجوري و ستمدیدگی را به نقطهاي روشن در
آینده خیره میسازد. چیزي زندهتر از آب آب را دیدهاي که چگونه به تن خاك حیات می دواند و خاك مرده را زندگی
میبخشد؟ زلالی آب، حیات را زمزمه میکند. ریزشش نواي زندگی می دهد. گویی صداي آب، زندهترین صداي دنیایی است.
کجاي این خاك، حیاتی بدون آب دیدهاي؟ اصلًا کجا میتوانی بدون آّب، حیات را تصور کنی؟با این وجود، بودن همه چیزهاي
زنده و غیرزنده و هستی این عالم به چیزي زلالتر از آب، حیاتبخشتر از آن و زندهتر از آن وابسته است. جاري زلالی از وجود
که بناي استوار هستی به اراده حق، بر او تکیه زده و حضور و پایداري جهان به امر خدا به حضور پر نور او وابسته شده است.
وجودي روشن و روشنی بخش که اگر نباشد، زمین در هم فرو ریزد 13 و اگر لحظهاي عالم خاك از وجودش محروم ماند، زمین
ساکنان خود را چنان در هم و پریشان کند که دریا با ساکنانش چنان میکند. 14 این وجود روشن، وجود امام و حجت خداست،
وجودي که بر اساس لطف الهی بر عالم خاك عطا شد تا واسطه فیض خدا باشد در عالم ناسوت و محوري باشد براي تکیه عالمی
به او. خداوند عزوجل امام را رکن زمین قرار داد تا زمین اهل خود را نلرزاند و او را ستون پایدار اسلام و پاسدار راه هدایت قرار
داد تا دین از میان نرود. 15 آري، امام همیشه هست، حتی اگر چون خورشیدي از پس پرده غیبت به هستی نور بپاشد و زندهاش
بدارد. خورشید میآید سرماي کشنده جهل و غفلت و بیداد را تاب بیاور. امید را از دست مده. دلت را بگو که نشکند، نلرزد و به
تیرگی نومیدي ننشیند. سرما اگر هست، تاریکی اگر هست، ستم و بیداد و جهالت و غفلت اگر هست، با این حال کوتاه و رفتنی
است. خورشید میآید و از پس پردههاي تیره غیبت ظهور میکند. او میآید، درست در آن لحظه که جهان پر از تاریکی ستم و
بیداد است و تو هنوز در میان تاریکی، نور امید به آمدنش را در دلت روشن نگاه داشتهاي. او میآید: در روزگاري که آدمیان به
16 در تاریکی غیبت .« اختلاف و تزلزل افتند و زمین از جور و ستم لبریز شود، میآید و گیتی را از عدل و داد آکنده میسازد
خورشید، پایداري در دین از خرد کردن خار مغیلان با دست در شب تیره سختتر از نگهداشتن آتش در کف دشوارتر است. 17
آري، سخت است، ولی شیرین و آن که این دشواري را بر خود آسان کند و در دین پایدار بماند، چراغ روشنی است در تاریکی
که خدا او را از هر فتنه غبارآلود و تیره، رهایی میبخشد. 18 پس بمان، سرما و تاریکی را تاب بیاور و دلت را بگو که نشکند، فرو
نریزد و استوار و پایدار به انتظار ظهور خورشید بماند. طعم تازه انتظار طلوع خورشید، همیشه شیرین است و جذاب و همیشه
امیدبخش است و نشاطآور، همیشه دلپذیر است و روحافزا، ولی گاهی این انتظار طعمی تازه میگیرد. آنگاه که تو شبی تیره و
تار را در بیابانی پر خطر و پر آشوب، در سرما و وحشت گذرانده باشی، طلوع خورشید برایت فقط شیرین و نشاطآور و روحافزا
نیست، بلکه مایه حیات است، یگانه امید زنده ماندن است؛ آخرین بارقه زندگی است. اینجا انتظار، رنگ و بوي دیگري میگیرد،
همه وجود تو انتظار میشود و تو فقط به آمدن خورشید میاندیشی و دیگر هیچ. تنها تصویر زنده و روشن در دلت، تصویر این
طلوع است و یگانه آرزوي تو، رسیدن موعد این طلوع و اکنون انتظار خورشید است که تو را زنده میدارد و پایداريات میبخشد.
و حال، من و تو در بیابان پر فتنه دنیا، در تاریکی جهل و غفلت کشنده و در سرماي ستم و بیداد، در انتظار خورشید عدالتیم و این
صفحه 20 از 62
انتظار، طلوع آن خورشید است که ما را پایداري و استقامت میبخشد و در راه دین، زندهمان میدارد و از همین روست که امام
سجاد(ع) میفرماید: انتظار فرج، خود، بزرگترین گشایش است. 19 و حضرت موسی کاظم(ع) نیز میفرماید: انتظار فرج، نشانه
فرج و گشایش است. 20 استوار بر دین خدایا! زمین تنگ و آسمان تاریک است. دستهایمان از دامن باران رحمتت محروم مانده
و چشمهایمان در حرمان عنایت خورشید امامت، نزدیک است که به تاریکی خو کند. الهی! مگذار که از درك باران رحمتت تهی
دست بمانیم و مخواه که در طولانیترین روزهاي غیبت خورشید به تاریکی گراییم. خدایا! با دلی سرشار از ایمان به تو و پر از امید
به آخرین حجت تو، دست به سوي تو برمیآوریم و از میان همه تاریکیها، دردمنديها و گمگشتگیها تو را صدا میزنیم. خدایا!
تا لحظه ناب ظهور خورشید، دلهامان را از ایمان و امید روشن بدار، ابرهاي تیره غیبت را به نسیم رحمتت بران و چهره خورشید را
هویدا کن! یا الله، یا رحمن، یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبتّ قلبی علی دینک. 21 خدایا، بخشایشگرا، مهربانا و اي دگرگونساز
دلها، دل مرا بر دینت استوار ساز. منیره زارعان پینوشتها ?: برگرفته از: گنجینه، انتشارات مرکز پژوهشهاي اسلامی صدا و
3. همان، . 1. قسمتی از زیارت جامعۀ کبیره. 2. محمد محمدي ريشهري، میزان الحکمۀ، روایت 821 . سیما، شماره 54 ، مهر 1384
. 7. محمد محمدي ريشهري، روایت 826 . 6. سورة اسرا ( 17 )، آیۀ 71 . 5. همان، روایت 809 . 4. همان، روایت 924 . روایت 811
.13 . 12 . سورة قصص( 28 )، آیۀ 5 . 11 . سورة نور( 24 )، ایۀ 55 . 9. همان. 10 . سورة انبیا ( 21 )، آیۀ 18 . 8. همان، روایت 829
17 . همان، روایت . 16 . همان، روایت 1163 . 15 . همان، روایت 823 . 14 . همان، روایت 822 . محمدمحمدي ريشهري، روایت 821
. 21 . همان، روایت 1187 . 20 . همان، روایت 1197 . 18 . همان. 19 . همان، روایت 1196 .1181
حکایت ناگفته کریستف کلمب
ساخته و نوشته « کریستف کلمب » نصیر صاحب خلق هر چند که در تاریخ مشهور مرسوم و فیلمها و کتابهاي متعددي که دربارة
دیوید » . معرفی کردهاند، ولی در حقیقت کریستف کلمب یک یهودي بوده است « میسیونر مسیحی » شده، او را به عنوان یک
بوده بلکه نام حقیقی او « ژنو » کلمبوس 2 و نه یک ایتالیایی متولد » 1 نویسندة یهودي، در این باره میگوید: نه نام حقیقی او « ایچورن
4 در اسپانیا به دنیا آمده بود و او در واقع یک یهودي اسپانیایی بوده است. 5 « پانته ودرا » جان کولن 3 بود که در نزدیکیهاي شهر »
« شالوم » دالیا سایاه 7 که در روزنامه » 6 به قلم «؟ آیا کریستف کلمب حقیقتاً یک یهودي بود » بخشهایی از مقالهاي که تحت عنوان
ارگان یهودیان ترکیه در این رابطه بیان شده بسیار قابل ملاحظه است: نکته مهم این است که در گوشۀ سمت چپ بالاي کلیه
موریس » نامههایی که کلمب براي خانواده خود ارسال میداشت مونوگرامی به چشم میخورد که مفهوم آن پنجاه سال قبل توسط
8 کشف شد. این مونوگرام از دو حرف تشکیل شده است، که هر یهودیی آنرا در بالاي تمامی نوشتههاي خود مینوشت. « دیوید
و یا «ezrat ha cham Be» که امروزه معلوم شده که برعبارت : ««ha و «Beth» این دو حرف عبارت بودند از دو کلمۀ
یعنی مقدس است خداوند یهود) دلالت دارد. نکتۀ دیگري که ثابت میکند، او یک یهودي پنهانکار بوده ) «Baruch chem»
نحوة نگهداشتن دست چپ خود (به صورت پنجه باز بر روي قفسه سینه سمت راست) در تصاویر و تابلوهاي اوست. این عمل اقدام
9 ها جهت شناسایی یکدیگر به کار میبردند... حالا دیگر زمان آن فرا رسیده که هویت حقیقی این « مارانو » رمزآلودي بود که
کاشف بزرگ اعلام گردد: کریستف کلمب سفاراد. دیگر میتوانیم او را معرفی نماییم او پسر عموي بزرگ ما در آمریکاست. 10
سارالیبوویجی 11 با عنوان: آیا کریستف کلمب یک یهودي بود؟ کتاب » این نشریه در شمارة دیگر خود، ضمن معرفی کتاب نوشتۀ
ام. کایسرلینگ 14 : مشارکت یهودیان در کشف » ماریانه ماهن لوت 12 : جریانهاي تاریخی کریستف کلمب 13 و کتاب »
سرزمینهاي اسپانیا و پرتغال 15 براي معرفی کلمب مینویسد: آیا کلمب یک یهودي بود؟ امروزه [نظریۀ یهودي بودن او] از
هرناندود » مسلمات تاریخی به شمار میرود؛ از جمله دلایل محکم و غیرقابل مناقشه در این رابطه، نامهاي است که از سوي راهب
صفحه 21 از 62
نوشته شده است. تالاورا در این نامه ملتمسانه خواستار جلوگیري از « ایزابلا » 16 چند روز قبل از آغاز سفر کلمب براي ملکه « تالاورا
اعزام فردي بیگانه (خارجی) که تحت تأثیر نفوس شیطان است، به این مأموریت پر ماجرا میشود. راهب چنین ادامه میدهد: اگر
روحالقدس خواستار باز شدن پاي فرزندان خود به دریاهاي ناشناخته بود، جهت انجام این کار، منتظر فردي مجهولالهویه و خارجی
نمیشد. اگرچه احساسات ضد یهودي راهب در سطور یاد شده چندان واضح و شفاف نیست، اما این احساسات را میتوان در
جین 17 دیده بود در نیافتم، » سطور بعدي نامه او به وضوح و روشنی مشاهده کرد: من مفهوم و تعبیر خواب و رؤیایی را که راهب
چگونه ممکن است که در نتیجۀ این سفر نفرتانگیز کلمب، سرزمینهاي مقدس به دست یهودیان بیفتد؟ راهب جین به من گفت
مقدس را دیده است و او در خواب گفته که این سفر کلمب براي یهودیان بسیار با برکت « جان باب تیست » که در رؤیاي خود
سارا » سیمون ویزنتال 18 و » خواهد بود، آنها آرامگاه عیسی ع را به دست خواهند آورد. امروزه نظریۀ یهودي بودن کلمب که
مطرح نموده و خیلی جدي از آن ؟« آیا کریستف کلمب یهودي بود » 20 و « بادبان امید » : لیبویسی 19 هم در کتابهایشان بهنامهاي
دفاع میکنند، از سوي بسیاري از مورخان هم مورد تأیید قرار گرفته است و جملگی معتقدند که کاشف آمریکا یک یهودي
پنهانکار (تغییر دین داده) بوده است. در اینجا این سؤال به ذهن خطور میکند که همکاران و همسفرانی که به همراه کلمب راهی
و سیاست تفتیش عقاید فرار میکردند؟ تاریخ هنوز « انگیزاسیون » این سفر شدند چه کسانی بودند؟ آیا آنها یهودیانی بودند که از
این سرّ را براي ما فاش نساخته است. تنها چیزي که براي ما مشخص شده این است که در کشتی کلمب هیچ راهب مسیحی وجود
نداشته است و تنها مترجمانی با زبانهاي عربی و عبري همراه وي بودهاند. 21 علایم و نمادهاي یهودي موجود در امضاهاي کلمب
لیام فریدمن 22 تاریخنگار یهودي نیز مؤید این مدعاست. به نظر او شکل یک مثلث کامل که براي یهودیان مقدس » به تصریح
است و در گورستانها و معابد یهودیان از آن استفاده میشود، در تمام امضاهاي کلمب مشاهده میشود. 23 خانوادة کلمب از
بودند. و تاریخنگاران معتقدند خانوادة کلمب که در ژنو زندگی میکرده و به اسپانیایی « بارسلونا » 24 در « کاتالان » اعقاب یهودیان
25 در شمارة اکتبر سال 1991 یادآور میشود کلمب یک یهودي به « م.اینترسه » سخن میگفتند، یهودي بودهاند. مجلۀ فرانسوي
ظاهر تغییر دین داده (کُنوِرسو) 26 ریشۀ کاتالانی بوده که از کشور خود اخراج شده و پس از آن به صورت پناهنده در ژنو اقامت
27 همسر کلمب هم یهودي بود. 28 بدون « بیتریک انریکوور » نیز مینویسد: حتی « م.کایسرلینگ » گزیده بود. تاریخ نگار یهودي
شک از اثبات صرف یهودي بودن کلمب، مطلب خاصی دستگیرمان نخواهد شد و نکته مهم این است که آیا هویت پنهان داشته
به دست « شالوم » شدة کلمب در سفري که آغاز نمود نقش داشته یا خیر؟ پاسخ به این سؤال را با استفاده از برخی اطلاعات نشریه
را از حفظ بوده و چنین چیزي براي یک « عهد عتیق » کلمب شناس مشهور اسپانیایی: کلمب « کنسولووارلا 29 » خواهیم آورد؛ به نظر
فرد منسوب به جامعۀ کاتولیک نمیتواند موضوعیت داشته باشد. احتمالاً بزرگترین رؤیاي این دریانورد نامدار، برپایی و بناي
. مجدد معبد مقدس بوده است. و این در حالی است که عیسی (ع) را در صورت بناي مجدد معبد لعن نموده است. پینوشتها: 1
David M.Eichhorn. 2. Colombus. 3. Jancolon. 4. Pantevedra. 5. Joys of Jewish Folklore P.296
,David M.Eichhorn. 6. Kristof Kolob gercekten bir yahudi midi. 7. Dalia sayah. 8. Maurice
Salom. 11. Sarah ,9/3/1988 . نام یک یهودي است که بنابر مصالحی تغییر دین داده است. 10 ، David. 9. marrano
leibovici. 12. Marieanne Mahn lott. 13. Partrait Historique de christophe colomb. 14.
M.Kayserling. 15. The Participation of the jews in the Spanish and porteguess Discoveries.
16. Hernando de Talavera. 17. Jean. 18. Simon wiesenthal. 19. Sara Leibovici. 20. Lavoile de
lespoir. 21. Salom 24/8/1991. 22. Lee M.Friedman. 23. Lee M.Friedman, Jewish proneersand
Partiots, the Jewish Publication society of America: pp.65-66. 1942 24. Katalan. 25.
صفحه 22 از 62
M.Interesse. 26. Konverso. 27. Beatric. 28. Meyer Kayserling .christop colomb and the
.Participation of the Jews , p.55. 29 .Consuelo varela
عیسویان